داستان درباره نماز

شنبه 29 دی 1397
21:56
علی دانایی
داستان درباره نماز

نماز جماعت پرشکوه

یکی از خاطرات خوب من درباره نماز جماعت، مربوط به آخرین روز اسارت است. آن روز وقتی متوجه شدیم که ظهر شرعی فرا رسیده، پتوهای داخل آسایشگاهها را در وسط حیاط پهن کردیم. از طرفی چون ماموران صلیب سرخ در آنجا بودند، نگهبانها چیزی به ما نگفتند و ممانعتی نکردند. ما هم از فرصت استفاده کردیم و به اتفاق حدود ۶۰۰ نفر، نماز جماعت پرشکوهی را برگزار نمودیم [۱]

.[۱]. مدرّس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۲۱۴. مدرّس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۲۱۴.


موضوعات: شعر و داستان,
[ بازدید : 125 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

ادامه مطلب

داستان درباره نماز

شنبه 29 دی 1397
21:50
علی دانایی
داستان درباره نماز

آخرین نماز مدرّس

مُدرّس بر سر سجاده‌اش می‌نشیند، نگاهش را دوخته به جایی و خاموش است. اِنگار که در آن دَمِ واپسین، سراسر زندگی‌اش را مرور می‌کند، تا دورترین خاطره‌هایش را و حتی ضربه‌ی ترکه‌ای را که در شش سالگی به بازویش خورد و او را به نزد پدر بزرگ، به قمشه و بعد به اصفهان کشاند.

جانِ خسته‌اش انگار، زخم تمام ضربه‌هایی را که در سراسر عمر خورده به یاد می‌آورد با این حال در چهره‌اش طراوت و شادابی خاصی موج می‌زند زیرا به خوبی می‌داند آخرین ضربه که برای همیشه او را به دیار دوست می‌فرستد در حال فرود آمدن است.


موضوعات: شعر و داستان,
[ بازدید : 223 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

ادامه مطلب

شعر درباره نماز

شنبه 29 دی 1397
21:46
علی دانایی
شعر درباره نماز

24. نام شعر: دوباره شاعر: ترانه های من

در را بازمی کنم

صبح را اغاز

آغاز عشق من

عشق من گر چه ولی

قدیمیه

اما من اونو هر روز هر روز

تازه می کنم


موضوعات: شعر و داستان,
[ بازدید : 174 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

ادامه مطلب

شعر درباره نماز

شنبه 29 دی 1397
21:44
علی دانایی
شعر درباره نماز


21. نام شعر: نماز شاعر: معین


نماز مغرب و امشب بنام عشق برپا کن

واسم از درگه حق مهربونی تو تمنا کن

بخواه عشق و از اون خالق

که هر ناگفته می گوید،که هر ناخونده می خونه

هوا اونه ، صدا اونه ، خدای عاشقا اونه

از امشب تا نماز مغرب هر شب


موضوعات: شعر و داستان,
[ بازدید : 113 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

ادامه مطلب

نماز اول وقت(بخش دوم)

چهارشنبه 12 دی 1397
16:54
علی دانایی
نماز اول وقت(بخش دوم)

فضیلت نماز اول وقت از زبان آیت الله بهجت

از آیت الله بهجت سوال کردند: چه کنیم که نماز صبح مان قضا نشود؟ ایشان جواب داد:

«کسی که باقی نمازهایش را در اول وقت بخواند خدا او را برای نماز صبح بیدار خواهد کرد.»

تاثیر نماز اول وقت بر ازدواج

جوانی از شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی پرسید: سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می‌خواهم! قفل اول این است که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم، قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد و قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.


[ بازدید : 96 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

ادامه مطلب

داستان درباره نماز

شنبه 1 دی 1397
20:54
علی دانایی
داستان درباره نماز

مورد اعتماد بودن نماز خوان

یک مهندس روسی تعدادی کارگر ایرانی را برای کار استخدام کرده بود، کارگران بنا به وظیفه شرعی وقت اذان که می شد برای خواندن نماز دست از کار می کشیدند.

یک روز مهندس به آنها اخطار کرد که اگر هنگام کار نماز بخوانند آخر ماه از حقوقشان کسر می شود. کسانی که ایمان ضعیف و سست داشتند از ترس کم شدن حقوقشان نماز را به آخر وقت می گذاردند امّا عدّه ای بدون ترس از کم شدن حقوقشان همچنان در اوّل وقت، نماز ظهر و عصرشان را می خواندند.

آخر ماه، مهندس به آنها که همچنان نمازشان را اوّل وقت خوانده بودند، بیشتر از حقوق عادّی (ماهیانه) پرداخت می کند کسانیکه نماز خود را به بعد از کار گذاشته بودند به مهندس اعتراض می کنند که چرا حقوق آنها را زیاد داده است. مهندس می گوید:

اهمیّت دادن آنها به نماز و صرفنظر کردن از کسر حقوق، نشانگر آن است که ایمان آنها بیشتر از شماست و این قبیل آدم ها هرگز در کار خیانت نمی کنند همچنانکه به نماز خود خیانت نکردند.


موضوعات: شعر و داستان,
[ بازدید : 94 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

ادامه مطلب

داستان درباره نماز

شنبه 1 دی 1397
20:52
علی دانایی
داستان درباره نماز

قضا شدن نماز در سفر

شخصی خدمت امام صادق - علیه السلام- رسید، و برای انجام کاری استخاره کرد. از قضاء استخاره بد آمد. ولی اعتنا نکرد، و سفرش را که برای تجارت بود، آغاز کرد. اتفاقاً در سفر به او خوش گذشت، و سود بسیاری به دست آورد. وی از بد آمدن استخاره در شگفت ماند، از این رو پس از بازگشت، خدمت حضرت رسید و جریان را از ایشان پرسید. امام صادق - علیه السلام- لبخندی نموده و فرمودند: به یاد داری که در مسافرتت در فلان منزل آنچنان خسته بودی که خوابت برد. و وقتی بیدار شدی که آفتاب طلوع کرده و نماز صبحت قضا شده بود؟! اگر خداوند متعال آنچه را که در دنیاست به تو داده بود، جبران دو رکعت نماز قضای تو نمی‌شد .[۱]

[۱]. جبهه و جهاد اکبر، ص ۱۰۷.


موضوعات: شعر و داستان,
[ بازدید : 90 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

ادامه مطلب

داستان درباره نماز

شنبه 1 دی 1397
20:50
علی دانایی
داستان درباره نماز

دو رکعت نماز برای خدا

روزی دو شتر بزرگ و چاق برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هدیه آوردند.حضرت به اصحاب خود فرمود: آیا کسی هست در میان شما که دو رکعت نماز بخواند و در قیام و رکوع و سجود و وضو و خشوع اهتمام به امور دنیا نداشته و در قلب او فکر دنیا نبوده باشد تا من یکی از این دو شتر را به او بدهم؟ کسی جواب نگفت. سه مرتبه این جمله را فرمود. کسی جواب او را ند اد مگر علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) برخاست و عرض کرد یا رسول الله من می‌خوانم و از اول نماز تا آخر چیزی از دنیا به خاطرم راه نداده فکر دنیا را نمی‌کنم.

رسول خدا: بخوان. علی نماز را خوانده و تمام کرد. جبرئیل نازل شد و عرض کرد یا رسول الله یکی از دو شتر را به علی بده. رسول خدا: من با علی شرط کرده بودم چیزی از دنیا به قلبش راه ندهد ولی علی در سلام نماز به خاطرش آورد من کدام یکی را بگیرم بزرگش را یا چاقش را. جبرئیل: یا محمد خداوند می‌فرماید که علی فکر می‌کرد بزرگ را بگیرم یا چاقرا گرفته قربانی کنم و در راه خدا صدقه بدهم و این فکر علی در سلام نماز برای خدا بود، نه برای دنیا. رسول خدا یک شتر از آن دو شتر را به علی (علیه السلام) داد .[۱]

[۱]. مناقب، ج ۱، ص ۳۰۲.


موضوعات: شعر و داستان,
[ بازدید : 93 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

ادامه مطلب

داستان درباره نماز

شنبه 1 دی 1397
20:46
علی دانایی
داستان درباره نماز

نماز غلام پرهیزگار

سالی در مدینه قحطی و خشکسالی بود و مردم در صحرا و بیابان می‌رفتند و دعا می‌کردند، نماز می‌خواندند، شخصی می‌گوید من غلامی را در خلوت و تنهایی دیدم که نماز می‌خواند و عبادت می‌کرد، از خشوع و گریه‌ای که می‌کرد و مناجاتی که با حق کرد و از دعائی که کرد بارانی آمد که مجذوب او شدم و شک نکردم که آمدن باران از دعا و نماز او بوده است، لذا دنبالش را گرفتم هر جور هست من باید این غلام را در اختیار بگیرم و صاحب او شوم برای اینکه غلام او بشوم. دنبال او را گرفتم، آمد و آمد و رفت به خانه‌ی امام زین العابدین (علیه السلام). این شخص رفت خدمت حضرت سجاد (علیه السلام) و گفت: آقا شما یک غلامی دارید من این غلام را می‌خواهم از شما بخرم، نه برای اینکه غلام من باشد، می‌خواهم او مخدوم من باشد و من می‌خواهم خدمتگزار او باشم، منت‌گذار و آن را به من بفروش. حضرت فرمود: آن را به تو می بخشم. تا بالاخره آن غلام را حاضر می‌کنند حضرت می‌گوید همین را می‌گویی؟ شخص می‌گوید: بله. حضرت می‌فرماید: ای غلام، این شخص مالک تو است، غلام یک نگاه حسرت باری به من کرد و گفت: تو که بودی که آمدی و مرا از مولایم جدا کردی؟


موضوعات: شعر و داستان,
[ بازدید : 78 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

ادامه مطلب

شعر درباره نماز

شنبه 1 دی 1397
20:41
علی دانایی
شعر درباره نماز

16. نام شعر: گُل ناز شاعر: رحیم سینایی

گُل زیبای ناز می‌مانی

غزلی پُرزِ راز می‌مانی

تو پُر از موج وچینی وشکنی

تُند رود هراز می‌مانی

تونباشی نوا ندارد چنگ

همه نُتهای ساز می‌مانی

همه دارند آرزوی ترا

مثل عمر دراز می‌مانی

هرکس از تو روایتی دارد

چون قنوت نماز می‌مانی

مثل دیوان حافظی تو لطیف


موضوعات: شعر و داستان,
[ بازدید : 98 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

ادامه مطلب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به نماز است. || طراح قالب avazak.ir
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]