داستان درباره نماز
قضا شدن نماز در سفر
شخصی خدمت امام صادق - علیه السلام- رسید، و برای انجام کاری استخاره کرد. از قضاء استخاره بد آمد. ولی اعتنا نکرد، و سفرش را که برای تجارت بود، آغاز کرد. اتفاقاً در سفر به او خوش گذشت، و سود بسیاری به دست آورد. وی از بد آمدن استخاره در شگفت ماند، از این رو پس از بازگشت، خدمت حضرت رسید و جریان را از ایشان پرسید. امام صادق - علیه السلام- لبخندی نموده و فرمودند: به یاد داری که در مسافرتت در فلان منزل آنچنان خسته بودی که خوابت برد. و وقتی بیدار شدی که آفتاب طلوع کرده و نماز صبحت قضا شده بود؟! اگر خداوند متعال آنچه را که در دنیاست به تو داده بود، جبران دو رکعت نماز قضای تو نمیشد .[۱]
[۱]. جبهه و جهاد اکبر، ص ۱۰۷.
قضا شدن نماز در سفر
شخصی خدمت امام صادق - علیه السلام- رسید، و برای انجام کاری استخاره کرد. از قضاء استخاره بد آمد. ولی اعتنا نکرد، و سفرش را که برای تجارت بود، آغاز کرد. اتفاقاً در سفر به او خوش گذشت، و سود بسیاری به دست آورد. وی از بد آمدن استخاره در شگفت ماند، از این رو پس از بازگشت، خدمت حضرت رسید و جریان را از ایشان پرسید. امام صادق - علیه السلام- لبخندی نموده و فرمودند: به یاد داری که در مسافرتت در فلان منزل آنچنان خسته بودی که خوابت برد. و وقتی بیدار شدی که آفتاب طلوع کرده و نماز صبحت قضا شده بود؟! اگر خداوند متعال آنچه را که در دنیاست به تو داده بود، جبران دو رکعت نماز قضای تو نمیشد .[۱]
[۱]. جبهه و جهاد اکبر، ص ۱۰۷.
افسوس آخرین نماز شب
شب قبل از عملیات محرم، برادر مهدی سامع تا بعد از نیمه شب به شناسائی رفته بود و دیر وقت خسته و کوفته برگشته و به خواب رفت. بچه ها که برای نماز شب بیدار شده بودند او را بیدار نکردند چراکه خسته بود و شب بعد هم باید در عملیات شرکت می کرد. صبح که برای نماز بیدار شد گفت: مگر سفارش نکرده بودم مرا برای نماز شب بیدار کنید؟ آه سردی کشید و گفت: افسوس! شب آخر عمرم نماز شب ام قضا شد! فردا شب عملیات آغاز شد و در حین عملیات، مهدی به خیل عظیم شهدای اسلام پیوست .[۱]
[۱]. جا نماز معطّر، ص ۲۰.
نماز و کودکان
روزی پیغمبر اکرم با جمعی از مسلمین در نقطه ای نماز می گذارد. موقعی که آن حضرت به سجده می رفت حسین - علیه السّلام- که کودک خردسالی بود به پشت پیغمبر سوار می شد و پاهای خود را حرکت می داد و هی هی می کرد. وقتی پیغمبر می خواست سر از سجده بردارد او را می گرفت، پهلوی خود به زمین می گذارد. باز در سجده ی دیگر، و تا پایان نماز طفل مکرر به پشت پیغمبر سوار می شد. یک نفر یهودی ناظر این کار بود. پس از نماز به حضرت عرض کرد: شما با کودکان خود طوری رفتار می کنید که ما هرگز چنین نمی کنیم. پیغمبر اکرم در جواب فرمود: اگر شماها به خدا و رسول خدا ایمان می داشتید به کودکان خود عطوف و مهربان بودید.
مهر ومحبت پیغمبر عظیم الشأن نسبت به کودک، مرد یهودی را سخت تحت تأثیر قرار داد و صمیمانه آئین مقدّس اسلام را پذیرفت .[۱]
[۱]. بحار الانوار، جلد ۱۰، ص ۸۳.
نماز مادر برای صبر
قافلهای از حاجیان در صحرا به خیمه زنی رسیدند، خواستند استراحت نمایند. اجازه گرفتند و در خیمهاش وارد شدند. زن گفت ای زائران خانه خدا خوش آمدید؛ شتران من به چَرا رفتهاند وقتی برگشتند از شما پذیرایی میکنم. زن بیرون شد از دور چوپان مویه کنان میآمد به زن گفت: شترها نزدیک چاه آب که رسیدند هجوم آوردند و پسرت را به چاه افکندند. بدیهی است چاههایی کذایی که عمق زیاد و آب فراوان دارد افتادن در آنها مُردن است و امید نجاتی نیست.
زن جلو رفت تا چوپان را آرام کند گفت ما میهمان داریم صدا نکن مبادا میهمانها ناراحت شوند، میهمان نوازی، لازمه مسلمانی است. فوراً دستور داد گوسفندی کُشتند و آماده برای پذیرایی شد.
وقتی زن وارد خیمه شد حاجیها به او گفتند ما خیلی متأسفیم که چنین جریانی رُخ داده و در چنین موقعی مزاحم شدیم.
زن گفت آقایان حُجّاج من نمیخواستم شما بفهمید و متأثر شوید ولی حالا که دانستید پس اذن بدهید من دو رکعت نماز بخوانم، چراکه خدا در قرآن فرموده: «وَاستَعینُوا بالصَّبرِ وَ الصَّلوه» به نماز طلب یاری کنید. من هم برای بردباری در این مصیبت نماز بخوانم.
((من و شما اسمی از اهل قرآن داریم، زن بیابانی به یک آیه قرآن عمل میکند. از نماز))
بعد گفت که کدامتان میتوانید قرآن بخوانید؟ یکی از حاجیها شروع به خواندن آیات اِسترجاع کرد «وَلَنَبلَُونّهم بشَیء مِنَ الخَوفِ وَالجُوع...» زن گفت خدایا اگر بنا بود کسی در این دنیا بماند باید حبیبت محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم میماند پروردگارا در قرآن مجیدت امرِ به صبر فرمودی و وعده اَجر دادی، من در مصیبت جوانم صبر میکنم تو هم در عوض پاداشت را شاملِ حال من گردان و این جوانم را بیامرز .[۱]
[ بازدید : 90 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]