داستان درباره نماز

شنبه 29 دی 1397
21:56
علی دانایی
داستان درباره نماز

نماز جماعت پرشکوه

یکی از خاطرات خوب من درباره نماز جماعت، مربوط به آخرین روز اسارت است. آن روز وقتی متوجه شدیم که ظهر شرعی فرا رسیده، پتوهای داخل آسایشگاهها را در وسط حیاط پهن کردیم. از طرفی چون ماموران صلیب سرخ در آنجا بودند، نگهبانها چیزی به ما نگفتند و ممانعتی نکردند. ما هم از فرصت استفاده کردیم و به اتفاق حدود ۶۰۰ نفر، نماز جماعت پرشکوهی را برگزار نمودیم [۱]

.[۱]. مدرّس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۲۱۴. مدرّس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۲۱۴.

نماز جماعت پرشکوه

یکی از خاطرات خوب من درباره نماز جماعت، مربوط به آخرین روز اسارت است. آن روز وقتی متوجه شدیم که ظهر شرعی فرا رسیده، پتوهای داخل آسایشگاهها را در وسط حیاط پهن کردیم. از طرفی چون ماموران صلیب سرخ در آنجا بودند، نگهبانها چیزی به ما نگفتند و ممانعتی نکردند. ما هم از فرصت استفاده کردیم و به اتفاق حدود ۶۰۰ نفر، نماز جماعت پرشکوهی را برگزار نمودیم [۱]

.[۱]. مدرّس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۲۱۴. مدرّس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۲۱۴.

نماز واقعی

هر وقت هنگام نماز می رسید امیرالمؤمنین - علیه السّلام - حال اضطراب و تزلزل پیدا می کرد. عرض می کردند شما را چه می شود که اینقدر ناراحتید. می فرمود: وقت امانتی که خداوند بر آسمان و زمین عرضه داشت و آنها امتناع از حمل آن ورزیدند، رسیده. در جنگ صفین تیری بر ران مقدسش وارد شد هر چه کردند در موقع عادی خارج نمایند نتوانستند، از شدت درد و ناراحتی آن جناب.

خدمت امام حسن - علیه السّلام - جریان را عرض کردند. فرمود: صبر کنید تا پدرم به نماز بایستد زیرا در آن حال چنان از خود بیخود می شود که به هیچ چیز متوجه نمی گردد. به دستور حضرت مجتبی در آن حال تیر را خارج کردند.

بعد از نماز علی - علیه السّلام - متوجه شد خون از پای مقدسش جاری است. پرسید چه شد؟ عرض کردند تیر را در حال نماز از پای شما بیرون کشیدیم .[۱]

[۱]. انوار نعمانیه، ص ۳۴۲.

نماز جماعت با سران کشورها

نماز جماعت پرشکوه

یکی از خاطرات خوب من درباره نماز جماعت، مربوط به آخرین روز اسارت است. آن روز وقتی متوجه شدیم که ظهر شرعی فرا رسیده، پتوهای داخل آسایشگاهها را در وسط حیاط پهن کردیم. از طرفی چون ماموران صلیب سرخ در آنجا بودند، نگهبانها چیزی به ما نگفتند و ممانعتی نکردند. ما هم از فرصت استفاده کردیم و به اتفاق حدود ۶۰۰ نفر، نماز جماعت پرشکوهی را برگزار نمودیم [۱].

[۱]. مدرّس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۲۱۴. مدرّس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۲۱۴.

نماز ریاکار

چادرنشینی مسلمان، به شهر آمد، داخل مسجد شد، دید مردی با خشوع نماز می گذارد. توجهش به وی معطوف گردید. پس از نماز به او گفت: چه خوب نماز می خوانی، جواب داد علاوه بر نماز، روزه هم دارم و اجر نماز گزار صائم دو برابر نمازگزار غیر صائم است. مرد اعرابی که مجذوب او شده بود گفت: در شهر کاری دارم که باید آن را انجام دهم، بر من منت بگذار و قبول کن که شترم را نزد شما بگذارم تا بروم و برگردم. او پذیرفت و چادر نشین با اطمینان خاطر شتر به وی سپرد و از پی کار خود رفت. نمازگزار ریاکار با دور شدن اعرابی بر شتر نشست و با سرعت آن محل را ترک گفت. پس از ساعتی مرد چادرنشین برگشت ولی نه از نمازگزار اثری دید و نه از شتر. در اطراف و نواحی مسجد جستجو کرد، نتیجه ای نگرفت. بیچاره سخت ناراحت و متأثر گردید و یک شعر گفت که مفادش این بود: نمازش به شگفتم آورد و روزه اش مجذوبم ساخت، امّا نمازگزار روزه دار ناقه ی جوانم را با سرعت راند و برد .[۱]

[۱]. لئالی الاخبار، ص ۳۳۰.


موضوعات: شعر و داستان,
[ بازدید : 126 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به نماز است. || طراح قالب avazak.ir
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]